تورم
تورم یکی از مهمترین و معروفترین مسائل علم اقتصاد است که در پیش همه گروه های اجتماعی شهرت یافته . این شهرت تا بدان جا است که عده ای قرن حاضر را قرن تورمی نام نهاده اند . واژه تورم معمولا مترادف با افزایش قیمت ها به کار برده می شود و تقریبا این معنی شهرت عام پذیرفته است . آنچه که در مورد تورم جالب به نظر می رسد این است که در ضمن اینکه به معنی افزایش قیمت ها جا افتاده است ، ولی بیان تعریفی که بتواند به طور جامع روشنگر محتوی آن باشد مشکل است.مثلا هر افزایش قیمت را نمی توان تورم خواند . عده ای قرن بیستم را قرن تورمی خوانده اند ، افزایش دائمی قیمت ها را در سطح جهانی در نظر می گیرند و هر گونه افزایش قیمتی را مترادف با تورم می دانند . در صورتی که دیگران معتقدند که یک افزایش ملایم در قیمت ها و یا یک افزایش کوتاه مدت نمی تواند تورم نام گیرد و تورم را یک افزایش پایدار و محسوس در سطح عمومی قیمت ها تعریف می کنند . به هر حال معمول است که افزایش ملایم سطح عمومی قیمت ها را تورم خزنده و افزایش زیاد و فزاینده سطح عمومی قیمت ها را تورم شتابان نام دهند .
تورم موضوعی وسیع است . هر چند که نظریه های اقتصادی در مورد تورم بسیار هستند اما نمی توان نتیجه گیری های مشخصی از آنها استنتاج نمود . دلیل عدم هماهنگی در دلایل و راه حل های نظریه های مربوط به تورم یا به عبارت دیگر عدم وجود یک نظریه خاص برای کلیه تورم ها ، همانا تنوع تورم از نقطه نظرهای متفاوت می باشد . نمی توان تورم هایی که در طول تاریخ اقتصادی جهان رخ داده اند همه را از یک منشأ دانست و یک راه حل برای آنها ارائه نمود یا یک نظریه خاص نمی تواند کلیه تورم ها را در طول زمان تجزیه و تحلیل نماید . علاوه بر آن تورم در کشورهای مختلف با ساختها و زیر بناهای متفاوت با یک نظریه مشخص قابل توصیف نیستند . همچنین تورم در کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه از یک منشأ نبوده و راه حل مشترک هم ندارند . کشورهایی که وابستگی عمیق به تجارت بین المللی دارند یا به عبارت دیگر کشورهایی که واردات و صادرات خارجی آنها بخش عمده ای از ارزش مبادلات اقتصادی آنها را تشکیل می دهد با نوع دیگری از تورم کشورهایی که وابستگی کمتر به تجارت بین الملل دارند ، خواهند داشت .
تا چه حدی تورم زیان آور است ؟
اگر از مردم ، از هر گروه و طبقه ای سوال کنید که تورم پدیده خوبی است یا بد ، بندرت ممکن است کسی ادعا کند که تورم چیز خوبی است . خانم خانه دار ، آقای کارمند ، حتی کاسب محله نیز از افزایش قیمت ها یا تورم شکایت دارند و آن را پدیده ای بسیار بد می شناسند . وقتی که به صحبت سیاستمداران و دولت گوش می دهیم همه در ریشه کن کردن تورم صحبت می کنند و وعده تورم کمتر یا حذف تورم را می دهند . با در نظر گرفتن اظهارنظر گروه های مختلف افراد جامعه و همچنین دولت و سیاستمداران شاید جای تردید نباشد که تورم یک اتفاق یا پدیده بسیار بد است .
در دهه های 1950 و 1960 میلادی بیشتر اقتصاددانان بر این باور بودند که تورم محدودیت عمده ای را بر اقتصاد جامعه تحمیل نمی کند . در سال های اخیر اقتصاددانان با دقت بیشتری مسئله تورم را مورد تجزیه و تحلیل قرار داده و سعی می کنند که انواع هزینه هایی که همراه مسئله تورم مطرح می شود را معرفی و اندازه گیری نمایند . از جمله موارد زیر را می توان به عنوان هزینه تورم مورد بررسی قرار داد .
1.هزینه تورم در سیستم اقتصادی که خود را با تورم تطبیق داده باشد .
ابتدا هزینه تورم را در شرایطی در نظر می گیریم که اقتصاد کاملا خود را با افزایش قیمت ها تطبق داده باشد . به این صورت که در اقتصاد مورد نظر کلیه بخش های اقتصادی و سازمان ها نرخ تورم مورد انتظار را در تصمیمات اقتصادی خود منظور نموده اند . البته پذیرش چنین فرضی که کلیه بخش های اقتصادی مقدار صحیح تورم را در تصمیم های خود در نظر گرفته باشند تا حدودی دشوار است . به همین دلیل ما پس از طرح هزینه تورم حتی در چنین شرایطی به موارد دیگری اشاره می کنیم که در پیشگویی تورم عدم تطبیق هایی وجود داشته باشد .
در یک برداشت کلان از اثر تورم به نظر می رسد که وقتی کلیه عوامل اقتصادی تورم در مد نظر قرار داده و به طور صحیح آن را در همه فعالیت ها و قراردادهای اقتصادی منظور نمایند ، هزینه تورم به حداقل کاهش می یابد . این اظهارنظر درست است ، ولی حتی در چنین شرایطی بعضی از هزینه ها ایجاد می شوند که ناشی از تورم هستند ، البته در بسیاری از موارد می توان ادعا نمود که چنین هزینه هایی جزیی خواهد بود . معمولا به دو گروه هزینه در این زمینه اشاره می شود که عبارتند از هزینه های مراجعات مکرر به بانکها و مؤسسات مالی دیگر که به هزینه ساییده شدن کفش معروف است و هزینه ای که با تغییر قیمت ها بسیاری از عرضه کنندگان بابت تعویض اعلامیه های قیمت و بروشورها باید متحمل شوند که به هزینه صورت کالاها شهرت دارد .
تورم یک نوع مالیات اضافی بر دارندگان نقدینگی محسوب می شود ، چون قدرت خرید واقعی کسانی که پول نقد نگهداری می کنند با افزایش در قیمت ها کاهش می یابد . اسکناس و سپرده های دیداری که درآمدی به آنها تعلق نمی گیرد یا نرخ بهره ای به آنها پرداخت نمی شود هستند که با ظهور تورم ارزش واقعی کمتری پیدا می کند . در واقع در مورد سپرده های دیداری دارندگان این سپرده ها بازنده و بانکها برنده این جریان خواهند بود . چون اسکناس به عنوان بدهی دولت به دارندگان محسوب می شود ، وجود تورم مشابه یک مالیات محسوب می شود که پایه آن حجم اسکناس در دست مردم و نرخ آن نرخ تورم باشد . البته علاوه بر اسکناس و مسکوک در دست مردم ، از آنجا که به ذخیره نزد بانک مرکزی نیز بهره ای تعلق نمی گیرد مالیات تورم به ذخیره بانکهای بازرگانی نیز تعلق می گیرد . در نتیجه پایه مالیات تورم تبدیل به پول پایه می شود .
به علت چنین مالیاتی که متوجه پول نقد و سپرده دیداری مردم با بخش غیر بانکی می شود ، این گروه سعی می کنند که حداقل لازم پول نقد و سپرده دیداری نگهداری نمایند . در نتیجه افراد برای به حداقل رساندن هزینه تورم در این مورد مجبور می شوند که مکررا به بانکها مراجعه نمایند . هزینه رفت و آمد مکرر به بانک همان هزینه فرسایش یا ساییدگی کفش است که در بالا اشاره کردیم .
از طرف دیگر تورم باعث می شود که بنگاه های اقتصادی و عرضه کنندگان کالاها و خدمات که قیمت های اسمی را تغیر داده اند مجبور به چاپ و انتشار فرم های فروش کالا با قیمت های جدید شوند ، این هزینه به هزینه صورت کالا معروف است . این هزینه ناشی از هزینه ای است که برای منابع اضافی مورد اسنفاده در مورد بالا صرف می شود . البته باید در نظر گرفت که این دو نوع هزینه هر چند گاه قابل توجه هستند ، ولی نمی توانند به عنوان محدودیتهای عمده تورم بر اقتصاد محسوب شوند .
2.هزینه تورم به علت مشاهده آن در بعضی موارد
در اینجا ما قصد بررسی تورم را به علت عدم تطبیق یا منظور نمودن تورم انتظاری در بعضی از بخشها که منجر به تغییر قیمتهای نسبی شود را مورد نظر نداریم ، بلکه مواردی را در نظر داریم که قیمتها و ارزشها به علتی تعریف شده و اسمی هستند . معمولا پایه های مالیاتی بر اساس قانون تعیین می شوند و به صورت اسمی هستند در نتیجه با ظهور تورم پایه مالیاتی تغییر نمی کند . مثلا یکی از موارد معمول در این زمینه مالیات بر کسب سرمایه است . اگر سرمایه ای به عللی افزایش در ارزش به مقدار 10 درصد را بدست آورد می تواند بر اساس تعریف پایه مالیات بر کسب سرمایه پایه مالیاتی قرار گیرد ، در صورتی که اگر نرخ تورم در فاصله محاسبه این افزایش 5 درصد باشد کسب واقعی سرمایه 5 درصد بیشتر نخواهد بود و اگر نرخ تورم 15 درصد باشد در واقع کسب منفی سرمایه وجود داشته است . در موارد دیگری که معافیت مالیاتی وجود دارد یا نرخ های تصاعدی در سطوح مختلف درآمد اعمال می شود تورم برای گروهی ایجاد هزینه می کند . در بعضی اقتصادها که برای نرخ بهره یک سقف وجود دارد ، تورم به دارندگان داراییهایی که به آن بهره تعلق می گیرد منتقل می شود .
بخش قابل توجهی از هزینه تورم نتیجه تطبیق نرخ تورم و بهره می باشد .منظور کردن نرخ تورم در نرخ بهره باعث می شود که نرخ بهره اسمی به نرخ بهره حقیقی تبدیل شود .
برای مقایسه نرخ بهره اسمی و نرخ بهره حقیقی به مثال زیر توجه کنید :
اگر یک برگ از اوراق قرضه ای که 100 تومان ارزش دارد در انتهای یک سال 110 تومان شود ، نرخ بازده آن ده درصد خواهد بود . این ، نرخ بهره اسمی یا بازده اسمی می باشد . حال اگر نرخ تورم در این مدت برابر 5 درصد باشد ، بازده حقیقی اوراق قرضه 5 دردصد خواهد بود . در نتیجه نرخ بهره حقیقی نیز 5 درصد خواهد بود .
اگر نرخ اسمی بهره ثابت باشد بدیهی است که تورم باعث کاهش انگیزه پس انداز و سرمایه گذاری می شود . حال اگر نرخ اسمی بهره به صورتی تغییر نماید که تورم را در خود منظور نماید تا این مرحله اثر هزینه بر پس انداز خنثی می شود . اما اگر مالیات بر نرخ بهره برقرار شود با توجه به اینکه مالیات بر نرخ بهره اسمی برقرار می شود نرخ بهره حقیقی برای پس انداز کنندگان باز هم کاهش خواهد یافت .
3.هزینه تورم پیش گویی نشده
اگر تورم به صورت کامل قابل پیش گویی باشد و در کلیه بخش ها و مؤسسات و روی همه مقادیر اسمی در نظر گرفته شود هزینه تورم فقط شامل هزینه فرسایش کفش و صورت کالا خواهد شد . اما بسیار بیشتر محتمل است که چنین نباشد . زیاد اتفاق می افتد که تورم غیر قابل پیش گویی باشد یا کاملا پیش گویی نشود . اگر تورم پیش گویی نشده باشد یا نرخ تورم واقعی متفاوت از آن باشد که در نظر گرفته شده است ، هزینه های دیگر مطرح می شود . در این شرایط توزیع مجدد درآمد در بسیاری از بخش ها و گروه های اقتصادی رخ می دهد .
تورم پیش گویی نشده ، به خصوص به نفع بدهکاران و به ضرر طلبکاران عمل می کند . چون پس از تورم ارزش حقیقی بدهی کاهش می یابد . بدیهی است که در این صورت مقدار بدهی واقعی کاهش خواهد یافت . مثال خوبی از این مورد که وقوع آن بسیار گسترده است ، خرید املاک از طریق وام بانکی است . اگر بانک یا وام دهنده به خوبی تورم را پیش گویی و منظور نکرده باشد ، کسانی از طریق وام موفق به تملک ملکی شده باشند با وقوع تورم سود خواهند برد . وقتی که تورم به وجود می آید ارزش ملک به طور اسمی افزایش خواهد یافت ، در حالی که مقدار بدهی اسمی ثابت باقی می ماند .
4.هزینه عدم اطمینان ناشی از تورم
مهمترین هزینه تورم در شرایطی است که تورم غیر منتظره باشد ، که در مباحث فوق به آن اشاره شد . البته کلیه جنبه های تورم پیش گویی نشده را ما مورد بحث قرار ندادیم ولی به هر صورت با مثالی که مطرح شد بُعد چنین هزینه ای معلوم می شود . شاید پس از هزینه تورم غیر منتظره بیشترین هزینه ناشی از تورم به علت عدم اطمینانی است که شرایط تورمی با خود به دنبال می آورند .
اولین بخش از هزینه عدم اطمینانی تورم ، مربوط به ریسک تورم غیر منتظره است . تجربه نشان داده است که هر چقدر نرخ تورم بالاتر باشد تغییرات و نوسانات قیمت ها بیشتر خواهد بود . هر چقدر تورم با تغییرات بیشتری رخ دهد ، پیش گویی آن دشوارتر خواهد بود . از طرف دیگر افزایش در خطای پیش گویی باعث کاهش فعالیت اقتصادی می شود مگر اینکه به صورتی هزینه خطا در پیش گویی جبران شود . قاعدتا قیمت ها و نرخ بهره هستند که باید چنین هزینه ای را در خود جای داده و هزینه نااطمینانی تورم را بپذیرند .در این شرایط به خصوص سرمایه گذاران و تصمیم گیرندگان سعی می کنند که از گرفتن تصمیم های بلند مدت خودداری نمایند . بدیهی است که این موضوع به ضرر سرمایه گذاری های بلند مدت ، وام های بلند مدت و مشابه خواهد بود . این نکته بسیار مهمی در رشد و توسعه اقتصادی می تواند باشد.
دومین نوع هزینه عدم اطمینانی تورم ناشی از جابجایی منابع از فعالیتهای تولیدی به مکانیزمهای مقابله با تورم است . برای اینکه بتوانیم نرخ تورم را پیش گویی نماییم و راه حل های بر خورد با آن را جستجو کنیم قطعا باید منابعی را صرف نماییم . درست است که تخمین چنین هزینه هایی ساده نبوده و در بسیاری از مواقع ناممکن است ، ولی در این مهم که چنین هزینه هایی وجود داشته و گاه قابل توجه نیز هستند تردیدی نیست .
سومین گروه هزینه ها در این مقوله ، مربوط به شرایط نقل و انتقال یا خرید و فروش در مواقع تورمی است . از آنجا که تورم به نقدینگی بیشترین آسیب را می زند بسیاری ترجیح می دهند که پول نقد نگهداری نکنند ، بعضی از این افراد حتی تا جایی جلو می روند که داوطلب مبادله پایاپای کالاها و خدمات می شوند . به این صورت که به جای اینکه کالای A را با پول و سپس پول را با کالای B مبادله کنند در جسنجوی مبادله مستقیم کالای A با کالای B هستند . بدیهی است که حرکت اقتصاد به سمت مبادلات پایاپای ، به علت ریسکی که تورم برای مبادله کالای با پول ایجاد می کند ، هزینه هایی را به همراه دارد . علاوه بر تأثیری که در عرضه پول باقی می گذارد هزینه جستجوی فردی که کالای مورد نیاز شما را مبادله نمیاد گاه زیاد است . از آن گذشته اگر مبادلات به صورت پایاپای صورت گیرد بر اثر عدم وجود معیار سنجش واحد (پول) ارزیابی قیمت ها خیلی دشوار خواهد شد .
نکته دیگری که در شرایط تورمی نااطمینانی به همراه می آورد ، تغییرات مرتب قیمت ها و عدم امکان مقایسه در زمان خرید کالاست . در نظر بگیرید که کالایی را یک ماه قبل به قیمت 50 تومان خزیداری نموده باشید . امروز که برای خرید کالا مراجعه می کنید قیمت 55 تومان شده است . شما نمی دانید که آیا فروشگاهی که به آن مراجعه کرده اید این کالا را به قیمت گرانتری می فروشد یا در همه جا قیمت کالا 5 تومان افزایش یافته ، مگر اینکه هزینه یک جستجو را متحمل شوید .
هزینه اطلاعات یا هزینه جستجوی قیمتها و نرخ بهره مناسب حتی در شرایطی که تورم به خوبی منظور شده باشد نیز مطرح است . مثلا در نظر بگیرید که دستمزد یا درآمد شخصی با توجه به نرخ تورم تصحیح شود ، آیا این موضوع می تواند تضمین کند که سطح رفاهی فرد تغییر نمی کند . اگر در قیمت نسبی کالاها تغییری رخ داده باشد می تواند رفاه فرد افزایش یا کاهش یافته و یا ثابت باقی بماند . این بسنگی به سبد کالایی دارد که او خریداری می کند و همچنین تغییرات قیمت ها در بازار . در مجموع هزینه نا اطمینانی و هزینه اطلاعات از عمده ترین هزینه های تورم محسوب می شود .
آیا تورم می تواند مفید هم باشد ؟
در حالی که همه جا و شاید همه گروه ها از زیان های تورم صحبت می کنند ولی گاهی بعضیها از اثرات مثبتی که تورم در افزایش تمایل به سرمایه گذاری می تواند داشته باشد نیز سخن می گویند . هر چند که اتفاق افتاده که دولتها برای ایجاد انگیزه سرمایه گذاری متوسل به سیاستهای فوری شده باشند ، ولی به نظر می رسد که به دلیل شهرت بد تورم به ندرت اعلام می کنند که دست به چنین سیاسیتهایی زده اند .
بعضی از اقتصاددانان با سیاستهای تورمی که به قصد افزایش انگیزه سرمایه گذاری باشد مخالف هستند ، به نظر آنان زیان های ناشی از تورم ، به خصوص هزینه های مربوط به نااطمینانی می تواند پس از مدتی اثرات مثبت افزایش در قیمت ها را خنثی نموده و فقط زیان های تورم را باقی بگذارد .